حمید کاوون هنر پیشه افغان
سینما
از آغاز پیدایش خود بعنوان هنری فراگیر که امکانات و توانائیهای دیگر هنرها را
یکجا در خود گردآورده. اکنون رشد فن شناسی فلم، همپای تکامل شیوه های بیان تصویری،
تا بدان جا پیش رفته است که یافتن مهارت و تسلط بر یکایک اجزای فنی و مراحل اجرائی
آن نیاز به سالها آموزش و کارآموزی دارد. از آخرین بخش هایی که در سینما مشمول
روند تقسیم کار شد؛ بخش طراحی عنوان بندی بود. عنوان بندی فیلم تقریبا عمری همپای
خود سینما دارد و به مرور زمان به گونه های رساتر و تکامل یافته تر تحول یافته
است. در دنیای سینمای صامت، عنوان بندی غالبا عبارت بود از قالب یا صحنه سیاه ساده
ای که نام و مشخصه های اثر به سادگی تمام و بدون هیچگونه ویژگی بر آن نوشته میشد و
برای فلم ها با موضوعات مختلفی چون جنایی، عشقی، پلیسی، وسترن و ... غالبا حروفی
مشابه بکار گرفته میشد. این روند سالها ادامه داشت تا آنکه بتدریج عنوان بندی فلم
دستخوش دگرگونی و ابداعات ساده ای شد. گام نخست دقت در حروف نوشته ها و انتخاب
حروفی متناسب با فضای کلی فلم بود. گام بعدی در دهه 1930 برداشته شد. در آن زمان
علاوه بر دقت در انتخاب حرف نوشته ها، زمینهای هم که حروف بر آن نوشته میشد، مورد
توجه قرار گرفت. سپس عنصر حرکت در عنوان بندی فیلم وارد شد که نمونه قدیمی و
تکراری آن استفاده از صفحات آلبوم یا کتاب بود. دهه 1950 نقطه عطفی در تاریخ سینما و نیز طراحی عنوان بندی بود. همه گیر شدن
تلوزیون در این دهه در اروپا و امریکا، سینما را با
رقیبی جدی و خطرناک روبرو ساخت. سینما در مبارزه بر سر بقاء به ناچار متوسل به
نوآوری های فنی زیادی شد که مهمترین آنها تغییر اندازه های پرده نمایش بود. پس از
50 سال صنعت فیلمسازی به اهمیت هنر گرافیک و کمک دهی آن به این صنعت پی برد که
سرآغاز این تحول را میتوان در کارهای سائول باس – فیلم مرد بازو طلایی – و عنوان بندی فلم های کارمن جونز دید. سائول
باس شیوه جدید و جالبی را ارائه داد که ترکیبی از حرکتهای زنده و طرحهای تخیلی
گرافیکی بود. شیوه ای که توده تماشاگران عادی و پیروان سبک قدیم طراحی عنوان بندی
را متوجه گرافیک در سینما نمود. وی نشان داد که چگونه فنون جدید از قبیل عکاسی پرده دوبخشی (split screen) ،متحرک سازی و ... را
میتوان در این رشته به هم آمیخت و از پیوند آنها علاوه بر معرفی عناوین فلم و دست
اندرکاران، برای معرفی فضای فلم و ایجاد آمادگی ذهنی در تما شاگر نیز استفاده کرد. از آن زمان تاکنون روال
بهره گیری از گرافیک در طراحی عنوان بندی روز به روز شدت یافته است. به طوری که از
اوایل دهه 1360 در اروپا و امریکا شرکت های زیادی پدید آمده اند که فعالیت آنها
تنها در زمینه طراحی و ساخت عنوان بندی فیلم بوده است. کاربرد گرافیک در عنوان
بندی فلم تاثیری دو سویه داشته است: از یک سو عنوان بندی فلم با بهره گرفتن از
طراح گرافیک که از بیان عنصرهای گوناگون ساخت تصویر از قبیل نقطه، خط، سطح، رنگ و غیره
آگاهی دارد به چنان بیان غنی تصویری جهت القای فضای فلم دست یافته که پیش از آن
هرگز قادر به حصول آن نبود؛ و از سوی دیگرعنصر حرکت در فلم، چشم اندازهای نوینی را
در برابر طراح گرافیک امروزی برای خلاقیت هنری قرار داده است. و نیز همپای آن، به
او آموخته است که دیگر صرف آموزشهای سنتی در حیطه گرافیک ساکن اگرچه لازم است، به
تنهایی کافی نیست و نیاز به شناخت قلمرو نوینی از هنر گرافیک یعنی قلمرو گرافیک
متحرک وجود دارد.
حمید کاوون هنر پیشه
افغان .........!